نوشته شده توسط : perana

 

جرات یا حقیقت

- جراات

- اندازه اون دوسم داشته باش

همین



:: بازدید از این مطلب : 128
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 1 دی 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : perana

گاهی هم یار حوصلتو نداره مثل الان،غمی نیست،این نیز بگذرد....

نمیدونم این حجم از صبوری الانم از چی سرچشمه میگیره،شاید از عشق فقط میدونم خودم هیچوقت این حجم از صبوری و دوست نداشتم چون مثل آرامش قبل از طوفان میمونه.

هیچوقت برام عشق توو ارامش معنا نداشته همیشه توو سختی ها عشق برام معنا پیدا کرده نه زمانی که سرم خلوته خواب قیلوله ظهر و رفتم چایی مو خوردم و بیکارترین ادم روی زمینم_لاجرم بردل نشیند هرآنچه از دل برآید_تامام



:: بازدید از این مطلب : 123
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 1 دی 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : perana

دلتنگ تمام شب های با تو بودنم...



:: بازدید از این مطلب : 157
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 1 دی 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : perana

تنهایی ﺁﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﻣﯿﮑﻨﺪ
ﺍﺯ ﺗﻮ ﭼﯿﺰﯼ ﻣﯿﺴﺎﺯﺩ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻧﺒﻮﺩﯼ، ﮔﺎﻩ آنقدﺭ ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﻣﺜﻞ ﺳﻨﮓ
ﮔﺎﻩ آنقدر ﺣﺴﺎﺱ ﻣﺜﻞ ﺷﯿﺸﻪ
آنقدﺭ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ حرف ﻣﯽ ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ
ﻻﻡ ﺗﺎ ﮐﺎﻡ ﺩﻫﺎﻧﺖ ﺑﺎﺯﻧﻤﯿﺸﻮﺩ
ﺳﺎﻋﺘﻬﺎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺁﻫﻨﮓ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﮔﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﻭ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺁﻫﻨﮓ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﯼ.
ﺷﺒﻬﺎ ﻋﻼﻣﺖ ﺳﻮﺍﻟﻬﺎﯼ ﻓﮑﺮﺕ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻤﺮﯼ ﺗﺎ ﺧﻮﺍﺑﺖ ﺑﺒﺮﺩ
ﺗﻨﻬﺎیی ﺍﺯ ﺗﻮ ﺁﺩﻣﯽ ﻣﯿﺴﺎﺯﺩ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺷﺒﯿﻪ ﺁﺩﻡ ﻧﯿﺴﺖ .



:: بازدید از این مطلب : 137
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 1 دی 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : perana

دوستت دارم پریشان‌، شانه می‌خواهی چه کار؟
دام بگذاری اسیرم‌، دانه می‌خواهی چه کار؟
تا ابد دور تو می‌گردم‌، بسوزان عشق کن‌
ای که شاعر سوختی‌، پروانه می‌خواهی چه کار؟
مُردم از بس شهر را گشتم یکی عاقل نبود
راستی تو این همه دیوانه می‌خواهی چه کار؟
مثل من آواره شو از چاردیواری درآ!
در دل من قصر داری‌، خانه می‌خواهی چه کار؟
خُرد کن آیینه را در شعر من خود را ببین
شرح این زیبایی از بیگانه می‌خواهی چه کار؟
شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن‌
گریه کن پس شانه ی مردانه می خواهی چه کار



:: بازدید از این مطلب : 113
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 1 دی 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : perana

بانوی پاییزی من
روز‌های پاییزی نم‌نمک سپری شدند تا رسیدیم به تولد زیبای تو
امیدوارم در این روز بزرگ
حال و هوای دلت پر شود از خنده‌های بی انتها و پر انرژی باشی مثل همیشه

تولد تو شیرین‌ترین بهانه‌ای است

که می‌توان با آن به رنج‌های زندگی هم دل بست

و در بین این روز‌های شتاب‌زده پاییزی،

عاشقانه‌تر زیست

میلاد تو معراج دست‌های من است

وقتی که عاشقانه تولدت را شکر می‌گویم.

عشقم عاشقانه دوووستت دارم و دعا میکنم همیشه برای ابد و یه روز کنار من باشی.



:: بازدید از این مطلب : 122
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 1 دی 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : perana

 



:: بازدید از این مطلب : 134
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 1 دی 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : perana

امشب دلم گرفته،دلم عجيب گرفته ،خيال خواب ندارم 

كاش بدوني وقتي نيستي نابودم 

تو كه حال منو ميدوني ،تو كه ديدي من چجوري م ، تو كه برات توضيح دادم 

خسته م 

مغزم پر از هجوم افكار مختلف 

با توام ،يكي از ما دونفر 



:: بازدید از این مطلب : 122
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 1 دی 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : perana

از دیشب که گفتی گوشیمو گم کردم یا .... دیگه ازت بی خبرم و نمیدونم الان چکار میکنی

خودتم که نه بهم پیامی دادی و نه اینجا چیزی نوشتی

تورو خدا اگه  اومدی اینجا یه چیزی بنویس من بدونم چه اتفاقی افتاده واست

دلنگرانتم جانان من



:: بازدید از این مطلب : 130
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 1 دی 1398 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد